مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ صبحهای تهران قدیم را قدم میزند. با کیف چرمی و عینکی که قاب مشکیاش به دقت روی بینیاش نشسته. غلامحسین پسری از خانوادهای اهل علم و هنر است که از کوچههای جلیلآباد تا کلاسهای دارالمعلمین عالی، پی قاعده و برهان میگردد. فارسی و عربی را نهتنها میداند بلکه مزهمزه میکند. علاقه زیادی به این دو زبان دارد. فرانسوی و انگلیسی برایش دروازههاییاند به جهان ایدهها. او به چهار زبان زنده دنیا، حرف میزند، میخواند و تا حدودی مینویسد.
دستنوشتهها را با خطی مرتب مینویسد. حاشیه میزند و از همان سنین جوانی، مجلهای برای ریاضیات مقدماتی و عالی راه میاندازد تا به همنسلانش نشان بدهد ریاضی میتواند درست به اندازه فارسی زیبا باشد؛ نه خشک و غریبه. ظهرها در کتابخانههای شهر میچرخد و عصرها تدریس میکند. وقتی به اروپا میرود، قصدش فقط تحصیل نیست.
میخواهد ببیند دانش دقیق چطور از متن دانشگاه به متن جامعه راه پیدا میکند. در کمبریج، میان تالارهای بلند، رسالهاش را با وسواس کامل میکند. عضو انجمنهای علمی بینالمللی میشود و برمیگردد تا آموختههایش را به خاک خود پیوند بزند. حالا دیگر آقای دکتر از منطق صورت تا آنالیز، مفاهیم را بند میزند و واژهها را سنجیده کنار یکدیگر میچیند تا شیرینی ریاضی همهگیر شود.
بعدها پشت میز اداره مینشیند، اما دلش با کلاس و کتاب است؛ پیش جوانان مشتاقی که میآیند، تختهای که صدای گچ رویش مثل موسیقی در کلاس میپیچد و کلماتی که میخواهد دقیق و خوشآواز باشند. لقب «نخبه» برایش تزیین نیست، حاصل سالها انضباط ذهنی و تمرین زبان علمی است که زیر دستش هر روز پخته و پختهتر میشود.
تخته سیاه را با دستمالی کوچک پاک میکند و سر کلاس میگوید «ریاضی، فقط حل تمرین نیست؛ زبان اندیشیدن است.» شاگردانش هم چشم از او برنمیدارند. برنامهای میچیند تا دبیرستان و دانشگاه، نفس تازهای به درس بدهند. مفاهیم بنیادین، منظم، طبقهبندیشده و فارسی معیار را در کلاسهایش تکرار میکند. به سراغ دارالمعلمین عالی میرود، گروه میسازد و بعد مؤسسه ریاضیات را بنا میکند.
کتابخانهای تخصصی فراهم میشود و نسل تازهای از مدرسان دانشگاهی از زیر دستش بیرون میآیند. مدرسانی که ایدهها را روشن میکنند و به دنبال تکرار صرف قانون نیستند. او به ریاضیات شأنی اجتماعی میدهد. امتحان را از «حفظ فرمول» به سمت «فهم ساختار» میبرد.
در جلسات رسمی، برای واژهها میجنگد؛ در کلاس، برای شوق فهم. عصرها که کلاسها تمام میشود، روی میز کارش طرح درسها، نمونههای واژهگزینی و فهرست کتابهای درسی تازه چیده است. «آنالیز ریاضی» و «نظریه مقدماتی اعداد» فقط کتاب نیستند؛ الگوهای نگارش علمیاند.
جملههای کوتاه، تعریفهای سنجیده و نمادگذاری یکدست، بخش ثابت تألیفهای اوست. وقتی در راهروها قدم میزند، میداند که این راه دراز است. با این حال پیگیری موشکافانهای دارد که کمکم ریاضیات جدید را از یک شعار به یک برنامه آموزشی تبدیل میکند، برنامهای که در آن، مفاهیم نو، روشهای اثبات و سلیقه نگارشی علمی با هویت فارسی آشتی میکنند. لقب «پدر ریاضیات نوین» از فضای کلاسهای درسی به روزنامهها هم میرسد، اما برای او مهمتر از لقب، نسل تازه ریاضیدانان است.
وقتی «دکتر غلامحسین مصاحب» در مهر۱۳۵۸ چشم از جهان بست، روی میزش هنوز برگههایی بود با حاشیهنویسیهای ریز و دقیق؛ رد قلمی که سالها پیش، راهش را به سوی نگارش دانشنامه باز کرده بود. او سردبیر و ساماندهنده «دائرةالمعارف فارسی» شد؛ پروژهای زنده که قرار بود ریاضی را به فارسی خوشخوان و معیار ترجمه و تألیف کند.
روش کار او نو بود و این دانشنامه فقط گردآوری مدخلها نبود؛ مدرسهای برای ویراستاری علمی در ایران بود. به فرهنگ ایران عشق میورزید؛ از خیام، رساله جبر را با ترجمه و شرح تاریخی سامان داد و با «مدخل منطق صورت» به فارسی آموخت چگونه مفهوم را بیابهام بنویسد.
«آنالیز ریاضی» و «نظریه مقدماتی اعداد» را چنان پرداخت که هم کتاب درسی باشند و هم نمونه نثر علمی. کتابهایی که سالها بعد، هنوز در قفسه کتابهای دانشگاهی میدرخشند. در جلسات دانشنامه، بر آوانگاری نامهای بیگانه، یکدستنویسی و سلیقه زبانی اصرار میکرد. دکتر مصاحب میدانست که زبان، ستون فقرات دانشنامه است و اگر قامت زبان راست بایستد، دانش هم خود را منظم نشان میدهد.
پشت جلدها نام او میدرخشید، اما در اتاقهای کار، او همان معلم سختگیر مهربانی بود که خطا را با لبخند گوشزد میکرد و آگاهی را در توجه به جزئیات میجست. کارنامهاش را که ورق بزنی، میبینی خط فرهنگی و علمی واحدی لابهلای همه آثارش جریان دارد. این کارنامه و نسلی که با قلم او ریاضی آموخت، هنوز هم نام این نخبه و انسان بزرگ را زنده نگهمیدارد.